|
جمعه 12 اسفند 1390برچسب:عشق, عاشقانه, شعر, شعرهای عاشقانه,تنهاای, وفاداری, بی وفایی, :: 23:24 :: نويسنده : ترنم
امشب میخوام از خوشحالی سر بزارم به آسمون
عشقم بهم گفت عزیزم دوستت دارم از دل و جون
بلند میگفت که تا آخر برای هم باشیم خدا
زیر لبش دعا میکرد یه وقت جدا نشیم خدا
یه وقت نشه خدا جونم دلش اسیر غم بشه
خیلی دوسش دارم ولی نزار که عاشقم بشه
آروم آروم باید برم قلبشو تنها بزارم
دیگه باید بهش بگم میخوام که تنهات بزارم
عزیز من گریه نکن قسمت من یکی دیگست
بهم میگفت پیشم بمون عاشقتم همین و بس
نمیشه مال هم باشیم فک نکن این یه بازیه
اینکه میخوام پیشم باشی این خواسته ی زیادیه؟
تورو خدا گریه نکن اشکاتو پاک کن گل من
باشه سریع پاک میکنم فقط نرو از پیش من
دلم واست تنگ میشه و عشقت تو یادم میمونه
کی بود تورو ازم گرفت؟ بدجور منو میسوزونه
خداحافظ عزیز من دوستت دارم از دل و جون
این دیگه باره آخره میگم که پیش من بمون
خداحافظ بهترینم غم نخور دنیا گذره
باشه ولی اینو بدون آهم ازت نمیگذره نظرات شما عزیزان:
)salam webe kheili khubi darid mamnun b manam sar bzanid khoshhal mishamm
|